آیا ایران "صدای نو" در جهان است؟
روزنامهی کائنات (امروز چهارشنبه، ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ عکس بالا) از یک گزارش پرده بر داشت که فکر کردم طرح آن درین صحن بتواند مفید باشد. فشردهی این گزارش را مینویسم که توسط چند دانشمند سیاسی جهان نوشته شد از جمله "جوزف نای" که واضع نظریهی "قدرت نرم" است یعنی معتقد است آمریکا باید از طریق جاذبهی فرهنگ قدرت خود را نفوذ دهد.
گزارش، آمریکای بایدن را سرزنش کرد که سعی دارد تظاهر کند جهان، مجزا از مشکلات منطقهای قرار دارد و لذا سعی میکند با "توصیههای آمرانه" آنها را مدیریت کند. مقامات آمریکایی از آشفتگیهای جهانی درکی ندارند حال آن که این مسئله ناشی از یک تحول همهجانبه از سوی کشورهای نوظهور و درحالتوسعه است که به دنبال "توزیع مجدد قدرت جهانی" هستند. این در حالی است که به اعتراف جوزف نای آمریکا با ۷۵۰ پایگاه در ۸۰ کشور و شبکهای از اتحادها و مشارکتها، سعی کرده یک نیروی جنگی نوآورانه از فنآوری های جنگی ایجاد کرده است که ۱۲ % از کل هزینههای فدرال را همچنان میبلعد. گزارش صحه گذاشته که روند تحولات نشان میدهد "قدرتهای میانی" در حال تاثیرگذاری بیشتر هستند. حتی آمریکا دیگر قادر نیست قدرت اقتصادی بزرگ را برای "متقاعدکردن کشورها به منظور کمک برای به انزواکشاندن اقتصادی چین در ازای وعدهی دسترسی به بازار ایالات متحده" قانع کند. این کاهش قدرت نسبی آمریکا نشان میدهد که ایالات متحده نمیتواند "ارادهی خود را در هر منطقه از جهان به ویژه به طور همزمان اعمال کند." طیفی از قدرتهای متوسط با منافع متفاوت به احتمال زیاد به یک بلوک جهانی منسجم تبدیل نمیشوند و این حاکی ازین است برای آنها "اهمیتی ندارد که واشنگتن چه میخواهد."
اینک با شرحی که بالا نوشتم برگردم به عنوان متنم: آیا ایران "صدای نو" در جهان است؟ بله، صدای نو است و توان بازیگری هم دارد و توانست از طریق نفوذ فکری و ایجاد جبههی مقاومت در منطقه، ارتش آمریکا را زمینگیر و جوهر طرحهای سیاسی دسیسانهی آن نظام سلطهگر را در پای همان ورقه، خشک کند. این ایران نافذ، آیا بهتر نیست در داخل انسجامش حفظ شود و در برابر فساد در هر مرتبه و مرحله بایستد؟ و آن عده هم سر عقل آیند از تقلید محض تمدن غرب، برگردند؟! بگذرم. دامنه.