عالمان دین

دریچه‌ی اندیشه، ارزش، دانش، حکمت

رمان «کهکشان نیستی» و چند رمان دیگر

۱۷۶ بازديد

 

یادداشت روز دامنه

«کهکشان نیستی»

به قلم دامنه. به نام خدا. طی این ماه اندک اندک چند کتاب هم خواندم و به پایان بردم. که از هر نسخه چند نکته ارائه می‌کنم: سلام شریفان.  رُمان "کهکشان نیستی" هنوز زیر چشمان من است و چند روزی است که دارم مطالعه‌اش می‌کنم داستان زندگی آسید علی قاضی است؛ نوشته‌ی محمدهادی اصفهانی. در تهران نشر فیض فرزان در ۱۳۹۹ به چاپ رسید و عجیب این است در سال ۱۴۰۱ به چاپِ پنجاه و هفتم رسید. این اثر در ۵۵۸ صفحه تنظیم شده و نویسنده‌اش در نجف آن را نوشته است. اینک یک مسئله‌ی مهم را می‌گویم: آیت‌الله سید علی قاضی طباطبایی (۱۳۲۵ - ۱۲۴۵) هر جا و در فراغتی که در تبریز برایش میسّر می‌شد دو رکعت نماز می‌خواند و رفتنِ به نجف را از خداوند می‌خواست. (ص ۱۳) و همین شد که در سن ۲۷ سالگی به نجف رفت و آن مقام معنوی را به دست آورد و در دل انسان‌ها رفت. در واقع "قاموس معنوی" او تحت تعالیم پدر و امامقلی نخجوانی در تبریز ریخته شد. سید حسین پدرِ آیت‌الله سید علی قاضی طباطبایی ( ۱۳۲۵ - ۱۲۴۵) -که تفسیر کشّاف را هم به فرزندش آموزانْد- به او سفارش کرده بود نزد امامقلی نخجوانی (=شاگرد نابغه‌ی اعجوبه‌ی مکتب تربیتی آقامحمد بیدآبادی) آمدوشد کند و پیش او مانند کسی باشد که زیرِ درخت نشسته است و بدونِ تکان‌دادن آن، منتظرِ افتادنِ میوه‌اش مانده باشد، یعنی تا امامقلی سخنی نگفت، ساکت بمانَد که جریان فیض را به عهده‌ی او بگذارَد. روشن سازم کتاب «کهکشان نیستی» هدفش خروجیِ نفوسی آگاه، با انگیزه‌های توحیدی است. سید علی قاضی به عرفانِ بازاری مصطلح هیچ توجه‌ای نداشت. من از سرِ شوق در وادی‌السلام نجف، سر قبرش مشرف شدم و نیز کمی این‌سوتر سر قبر رئیسعلی دلواری رهبر مبارزه با انگلیس در تنگستان ایران.

شیعه به منزله‌ی عُمّال ائمه ع

۱۷۵ بازديد


یادداشت روز دامنه
شیعه به منزله‌ی عُمّال ائمه ع

به نام خدا. سلام شریفان. زودِ امروز ۲ ساعت نشستم سر مطالعه‌م. آخه یکی از رفیقام که هرگز تنهام نمی‌گذارد کتاب است کتاب است؛ کتاب. امروز مجموعه‌ی اشارات آیت الله مرحوم بهجت یعنی کتاب ۶۹۶ صفحه‌ای "حضرت حجت" (عکس بالا) صبحم را طلوع داد. او در ص ۲۰۱ گفت: شیعه به منزله‌ی عُمّال (=کار گزارهای) ائمه ع هستند که خیلی بر دلم نشست. نه،نه، فقط ننشست، تکانم داد. خُب چقدر آدم سَکینَتِ نفْس پیدا می‌کند که بخواهد عامل علم ائمه‌ی خود باشد. خدایا آیا به منِ دامنه‌ی خودت ذرّه‌ای لیاقت می‌بخشی که بتوانم نام شیعه را با خودم با علم‌وعملم حمل کنم که پیشگاه جبروت و ملکوت از شَرمِ کردار و گفتار و پندارهام بر زمین افکنده بلکه سرافکنده نگردم؟! خدایا می‌ترسم ازین روزی که ائمه‌ی ما گفتند «لایُبقی مِن الاسلام الّا اسمُهُ». همین را مرحوم بهجت در ص ۲۶۰ این کتابش هشدار داد نکند روزی بر ما در رَسد که "از اسلام جز اسم باقی نمانَد". خدایا مرا با فقیهانِ پارسای عصرم آجین و عجین کن که مرحوم صاحب جواهر آن فقیه ستُرک (=باشوکت) احتمال داده اگر مصلحت اقتضا کند فقیه می‌تواند حکم جهاد دهد. و آقابهجت همین را در ص ۱۶۳ بزرگ و برجسته کرد. خدایا آن فقیه‌هایی را راهبَر و رهبرم ساز که عین امامینِ انقلاب -مرحوم امام خمینی، معظم‌رهبرم آقاخامنه‌ای- باکی از امپریالیسم نداشته و ندارند نه فُقها که ساکتندُ در ترس راحت! فقط رُل دانای کُل را بازی می‌کنند گوشه‌ای خزیده‌اند اسلام و مسلمین را به راحتیِ خودشان، فروخته می‌فروشند! آخر چگونه از غزه یاد نکنم که مقاومت و مردم آبروی اسلام و مسلمین شدند.