شعر

دریچه‌ی اندیشه، ارزش، دانش، حکمت

چهار عنصر و اسماء الهی

۲۰۲ بازديد
به قلم سلمان صالحی. سلمان صالحی هستم -۲۳- چهار عنصر. صحن سلام و عرض ادب و احترام. شاعران وقتی از دین‌شناسان هم باشند عقیده را نیز به نظم درمی‌آورند. مثل همین بیدل دهلوی؛ که عبدالغفور آرزو در "انسان کامل از دیدگاه بیدل و حافظ" (ص ۱۷۹) از بیدل هم شعر سراغ داده و هم تطبیق چهار عنصر با اَسمای خدا. جل جلاله. بیدل هر یک از چهار عنصر حیات را در پرتو اسمی از اسامی خدا تبیین می‌نماید. این طور: آتش ==== اسم قابضِ خداوند. باد ==== اسم حیّ خداوند. آب ==== اسم مُحیی خداوند. خاک ==== اسم ممیت خداوند. من .سلمان صالحی. عین عارفان معتقدم "نور شد هر چه نار کرد صعود / نار غیر از هبوط نور نبود" و این از آن روست که "هر اَدا صد مقصد است اما اگر دل پی برَد / هر سخن صد معنی است، اما کجا فهمَد کس"

چنان زی که مور از تو نبوَد به درد

۲۱۰ بازديد
به نام خدا. سلام. نمی‌شود ایرانی بود ولی اهل شعر و شاعرش نبود؛ ایران هستُ شعر و شاعرانش. مثلا" اسدی توسی. واقعا" چه محشری گفت در "گرشاسپ‌نامه" بخش قضیه‌ی قباد:
 
"چنان زی که مور از تو نبوَد به درد
نه بر کس نشیند ز بادِ تو گَرد"



 
در برخی از منابع و نُسخ آمده است «نه بر کس نشیند ز تو باد و گرد» که من، همان اولی را بهتر و صحیح‌تر می‌بینم. شرح کنم؟! باشه چشم به روی دیده. اسدی، چونان کتاب، آن "یارِ مهربان" که "پند"مان می‌دهد "فراوان" پندش درین بیتِ افخم این است زیستنی برگزین که کوچکترین ذره هم (مور و مورچه و ملخ) ازت آزار نبیند، چه رسد به سایر که اشرفِ مخلوقات است. حتی بادی هم بر فرض ضرورت، برافراشتی باز نیز مراقب باش غبار و گَردَش، گِرد احدی ننشیند. شاید بتوان قول حافظ را درین جا ثبت برابر با سند آوُرد که آن حافظِ قرآن و مفسر منظوم آن، معجزه‌آسا در سهل و ممتع (ظاهرا" آسان اما به واقع ناممکن و دشوار) فرمود:
 

"فرضِ ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
آن چه گویند روا نیست نگوییم رواست"

 
یعنی باید دید واجبات خدا (=به قول حافظ: فرض ایزد) چیست همان را برگزار کنیم؛ نماز، اخلاق، اعمال، خلاقیت، خدمت و... چه کار داریم بدی پیشه کنیم؛ وقتی خدا و پیامبر و امام و عالم و دانشمند و مَهتر و حکیم و رحیم و زعیم مثلا" فرمودند چنین کاری خطاست و چنان امری ناروا، چرا باید زور گفت و رواش پنداشت. صائب خوب گفته، تبریزی را می‌گویم که شاعر شهیر در اصفهان بود: "دیده گر بینا بوَد، هر روز روز محشر است" مصرع اولش این است: «آن قَدَر گرم است بازارِ مکافات عمل». این پُستم نهیبی بود بر خودم. اما اگر کسی هم درین صحن با متنم همآوا شد؛ خُب خیر بادِش و گوارا که خویشتن به پند می‌آراید و دستورِ نفس را به بند می‌کشاند. دامنه.

هر چیزی که در جستن آنی، آنی

۲۲۳ بازديد
تا در طلب گوهر کانی، کانی
تا در هوَس لقمه‌ی نانی، نانی
این نکته‌ی رمز اگر بدانی، دانی
هر چیزی که در جستن آنی، آنی