انقلاب اسلامی

دریچه‌ی اندیشه، ارزش، دانش، حکمت

تشریفات زائد در مراسم حرم امام راحل

۲۱۰ بازديد

به نام خدا. سلام. این دو حجت الاسلام، به ترتیب مقام رسمی: سید ابراهیم رئیسی و سید حسن خمینی- به خاطر یک رسم تشریفاتی در حال فاتحه‌خوانی در درون مقبره‌ی مرحوم امام هستند که همین پنجشنبه‌ی اخیر شکل گرفت. اصل سرِ قبر رفتن برای مسلمین یک سنت ممدوح است و مردم هر هفته خود را به قبرستان‌ها می‌رسانند کنار قبور قرار می‌گیرند که هم ادای احترام کنند و هم آلام خود بکاهند و هم عبرت و توشه برای پدیده‌ی حتمی‌الوقوع معاد برگیرند. کنار این هم، مزارها یک محل برای دید و بازدید هم شده است و مردم پایان هر هفته آنجا به هم برمی‌خورند (محلی: دیم به دیم) و خودبه‌خود یک صله صورت می‌گیرد که حُسن انجام کار را نشان می‌دهد. اما در حرم امام هر بار -و سالی به تناوب چنیدن بار- مقامات بالا سرازیر می‌شوند به آستان، مراسم تشریفات برای قدوم‌شان اجرا می‌شود و ساعاتی زیاد صرف حضورشان، که من این رسم را یک کار زائد و بدعت می‌دانم. این کار معمولا" برای پیمان‌بستن (تحت عنوان: تجدیدمیثاق با امام راحل) صورت می‌گیرد. می‌شود تشریفات را کنار گذاشت و یک تن به نمایندگی، شرکت کند تا سمبولیک‌بودن ادای احترام به بالاترین مقام مذهبی- سیاسی انقلاب و نظام مرحوم حضرت امام رعایت شود تا حرمت آن مؤسس عظیم‌الشأن نظام مصون بماند. این که دسته‌دسته روانه‌ی حرم می‌شوند جز هدردادن وقتِ خدمت نیست. خصوصا" کلانشهر تهران که از کجای شهر بخواهند وارد حرم شوند کمِ کمش فقط یک ساعت و اندی باید در مسیر باشند. بدتر این که رسم شده درِ ضریح حرم را هم باز می‌کنند مقامات داخل مقبره می‌شوند. این کار اگر لازم هم باشد همان یکی دو باری که رهبری معظم حضور می‌یابند، بسنده می‌کند، دیگر لزومی ندارد بقیه‌ی مقامات، اوقات متعلق به مردم را صرف این کارهای تشریفی و تبلیغی کنند. درین عکس (مندرج متن) من سه حرف مطرح می‌کنم: یک: آق سید حسن خمینی متولّی حرم با این رسمی که مقامات پیشه کردند مجبور است سالی چندین بار دست به چنین کاری بزند که تصنعی‌بودن آن تقریبا" محرز است و هدردادِ وقت هم رویش اضاف‌بار. دو: گمان نکنم حتی در این جور مواقع که در معرض دید هستند حتی یک آیه را بشود با حضور قلب و قرائت واقعی خواند. البته نفس کار مقدس است ولی برای این لحظات مُخل عمل اخلاص است. کاری به صحنه ندارم کلیت کار صوری مد نظرم هست. سه را هم کشکولی به سر کنم: یک خوبی دارد این آمدوشدهای صوری: قهرهای سیاسی!!! را مجبوری با هم -ولو جلوِ دوربین آن هم دقایق عرق‌ریزان- آشتی و جور و دوست و قربان صدقه‌ی هم! نشان می‌دهد. دامنه.

گردشگری حَلال

۲۱۲ بازديد

به نام خدا. سلام. نیامده به صحن، نخورده صبحُنه روزنامه آمده خونه؛ "مواجهه‌ی اقتصادی" چاپ امروز: (۲ شهریور ۱۴۰۲) سوژه برام گشود و کارم را یکسره کرد و خلاص؛ یعنی این خبر رونق گردشگری حلال با حضور اندونزی‌ها به ایران. ایران دیدن دارد. دست‌کم به دو علت: یکش این است: ملتش در طول نفس‌کشیدن روی این سرزمین کهن، بهترین تمدن و آرایه آفریدند و جاهایی سر به فلک، به سوی آسمان راست کردند که اینک هر کدام از بناها را سر راست کنی ببینی کلاهت از پسِ سرت می‌افتد. چرا این‌همه بلند می‌ساختند؟ زیرا می‌خواستند عُلوّ خداپرستی را نشان دهند به احترام تصور می‌رود خدا فقط در بالا است؛ یعنی استعلاء. و دُوَش هم این: جمهوری اسلامی مردم جهان را شگفت‌زده کرده است پس می‌آیند که پس نمانند و ببینند این مردم چرا با این‌همه دشمنان سخیف، خفیف نمی‌شوند و زبانزد مانده‌اند. سخت معتقدم محیط مسلمین باید مقدس نگه داشته شود. مگر خداوند در سینای طور آن هم پای خاک و به محلی: انارکوپّه‌ی کوه به موسای کلیم ع نفرمود ازینجا به بعد نعلین را درآوَر. دوازده‌ی طه:"...فاخلَع نَعلَیکَ اِنَّکَ بِالوادِ المقدَّسِ طُویً" کفش‌های خود را بیرون آور، که تو در سرزمین مقدس طوی (=جلگه دامنه‌ی آن کوه) هستی. خلع کن کفشت را از پا؛ مکان، مکان مقدس است. محیط مسلمین هم حرم است در حرم بی‌نزاکتی موقوف. برگردم روی عنوان ستون روزم: "حَلال"، حِلِ آن یعنی بازکردن گِره. فقه آن یعنی گشایش دری که بسته و ممنوع بود. لغت اجتهادی آن هم  جایز است. داخل محیط مسلمین هر چه رخ هم باید رنگ "جایز / یجوز" به خود زنَد. دامنه.

شیوه ی علمی شهید بهشتی

۲۰۸ بازديد
شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی سال ۱۳۲۸ به بعد، در قم دبیر انگلیسی دبیرستان‌های قم بود. سپس خود دبیرستان "دین و دانش" را راه‌اندازی کرد و شب‌ها در آن برای طلبه‌ها درس‌های جدید گذاشت: این درس‌ها: زبان انگلیسی، فیزیک، شیمی، جامعه‌شناسی، تاریخ علم، روان‌شناسی. و خود شهید بهشتی درس "تاریخ علم" را برای طلاب تدریس می‌کرد که به نقل مرحوم دوانی، در آن زمان ۳۰ طلبه بودند.
 
نکته‌ی مهم این است با آن‌که این شیوه‌نامه‌ی تدریس مدرن بهشتی سرآغاز یک تحول در حوزه‌ی علیمه‌ی قم محسوب می‌شد، اما سلطنت پهلوی از بیم و هراس، از کار ایشان جلوگیری کرد و وی مجبور به ترک قم و اقامت در تهران شد که سرانجام یکی از بالاترین عضو اثرگذار شورای انقلاب شد که جریان عطیم انقلاب مردمی علیه‌ی دوده‌ی فاسد پهلوی را مدیریت و هدایت می‌کرد.