پاسخم به پرسش ۱۸۹
پرسش ۱۸۹ صحن مدرسه فکرت این بود: چگونه میشود با اسلام آشنا شد؟ به عبارتی درستترین راه و روش اسلامشناسی چیست؟ یعنی یک کسی که مسلمان هست یا تازه مسلمان شده است، با چه اسلوب و طریق و با چه مبنا و منطق باید با دین خود آشنا و به اساس و احکام و عقاید آن آگاه گردد؟ خودِ دین اسلام آیا مشخص کرده است که چگونه با من (=مکتب اسلام) آشنا شوید؟ در مورد همین یک پرسش، شاید چند صد سؤال فرعی و مرتبط با آن هم، وجود داشته باشد که ذهن جستوجوگر انسان، خود بدان سیر میکند. این پرسش به مناسبت ماه محرم -که معمولاً جاذبهی توجهات دینی درین ماه، بیشتر و بیشتر در محافل و منابر و مجالس میان مسلمین مطرح میشود- طرح و سنجاق شده است. هر کس خواست میتواند در پرسش سنجاقشدهی صحن، شرکت آزاد داشته باشد. ۱۰ مرداد ۱۴۰۲، دامنه.
پاسخ من به این مبحث خلاصه این است:
۱. اسلام در قالب قرآن (= قابل خواندن و تدبرکردن) فرو آمده است. پس دینی فهمیدنی و مطالعاتی است. ۲. اسلام توسط مفسران که در درجهی اول آن امامان معصوم ع و عترت قرار دارند، تشخیص داده میشود، پس باید روایت و حدیث فهمید. ۳. اسلام، تاریخ و رویدادهای عقیدتی دارد که باید تحلیل آن را بلد شد. مثل غدیر، مثل اُحد. مثل صلح حدیبیه، مثل برائت و مثل انقلاب عاشورا، و دهها واقعهی مهم و... که همهی آن نیازمند تفکر و تفسیر است. پس اسلام دین تحقیقی است. ۴. اسلام خود فرمود مرا از طریق "تفقه" ()=استنباط و فهم متعارف از دین) بیاموزید و پس از دانشآموختکی به میان مردم بروید و آنان را انذار و اندرز دهید. آیهی نفر به سکون فاء. پس؛ اسلام، فقه و احکام و حکمت و اخلاق خاص دارد؛ و همین مسلمان را مُجاب میکند به کارشناسان دین و اسلامشناسان هم لزوما" باید مراجعه کرد. من اسلام را از روی فکرم، سپس از روی قرآن و منابع متقنِ سلسله حرفهای عترت و آن گاه رجوع به اسلامشناسان و حتی خواندن کتابهای معاندین ضد اسلام میشناسم، زیرا تُعرَفُ الاشیاءُ باضدادها هم داریم. یعنی: یعنی اشیاء از راه نقطهی مخالف و نقطهی مقابلشان شناخته میشوند و به وجود آنها پی برده میشود. مثلا" فقط جهت مثال: ضدیت اروپا با اسلام و آتشزدن منابع مقدس دین خاتم، خود یک ملاک حقانیت اسلام است، چون باطلبودن اروپا برای من دیریست که معلوم بود. خلاصهی حرفم هر حجتالاسلام، اسلامشناس نیست، واضح بگویم: روحانیهایی واقعا" حوزهدیده -به اصلاح ارایج مُلای دانا- را باید شناسایی کرد و دین را علاوه بر عقل و تحقیق خود، از آنان نیز آموخت. مثلا" نمیتوان (به عنوان فقط مثال) برای شئوون و شالکهی اصلی حجتالاسلام مرحوم اکبر رفسنجانی، حجتالاسلام سید محمد خاتمی، حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی، حجتالاسلام حسن فریدون مشهور به «روحانی»، حجتالاسلام علیاکبر ناطق نوری، حجتالاسلام عبدالله نوری، حجتالاسلام حسین انصاریان، حجتالاسلام سید احمد خاتمی و ...، شأنی اسلامشناسی قائل بود؛ تفقه و مُلابودن درین افراد، اندک و ناچیز و خیلی ضعیف است. در عوض شخصیتهای اسلامشناسی مثل شهید مطهری، شهید بهشتی، امام خمینی ره، آیتالله العظمی منتظری ره، آیت الله سید علی خامنهای دام ظله، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی، مرحوم آیتالله مصباح یزدی (بنده با بخشی از افکارش موافق نبودم) و شخصیتهای مانند زندهیاد دکتر علی شریعتی، مرحوم مهدی بازرگان را افرادی دینپژوه و تفسیرگر مفاهیم مهم اسلام دید. از طرف من این بحث صحن برایم پایان.