به نام خدا. سلام. خدای باریتعالی هم، به انسان عشق میورزد؛ اما بزرگان دین به ما آموختند عشق حضرت آفریدگار به آدمی منوط (=شرطی) است؛ هنگامی وجود میآید که انسان از الگوی پیغمبر ص تبعیت کند. در آثار فراوان از عارفان، صوفیان، فقیهان، متکلمان، دانشمندان و حتی در صفحهی ۱۰۶ کتاب ویلیام چیتیک «درآمدی بر تصوّف» خواندم که آیهی ۵۴ مائده اثباتِ همین حرف هست: «یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ» یعنی «هم خدا دوستشان دارد و هم آنها خدا را دوست دارند» چون از الگوی پیامبر ص پیروی میکنند. حالا اینها مصداقا" کیاند؟ یا حداقل، بیشتر از خصوصیات کدام مردم شده و میشود؟ مفسران زیادی روایتی را راویاند که در آن آمده است:
چون این آیه نازل شد، پیامبر اکرم ص دست به شانهی سلمان فارسى زد و فرمود: هموطنان تو مصداق این آیهاند."
یعنی ایرانیها. اساسا" من معتقدم مطالعهی قرآن (نه صرفا" قرائت و نه سَرسَری و سریعخواندن آن) به شکوفایی نفس (به سکون فاء) منجر میشود، چون این کتاب مقدس و به تعبیر من آخرین نامهی خداوند به آدمیان، شکوفایی نفس را ترسیم نموده است. نفس هم، به قول محیالدین ابن عربی در کتابش "فتوحات مکّیه" حُبّ و عشق دارد که نوشیدنییی هست بدونِ سیرابشدن. آری؛ عشقِ میرا، فایدهای ندارد. عشق به الله، به آدم طوری مینوشانَد که همچنان تشنهترش نگه دارد و طالبتر؛ که به تعبیر حافظ توی انسان "دست از طلب" برنداری "تا کامِ" تو برآید.
نکتهی تشریحی: مفسران از همین آیه (که در پیوست، متن و ترجمهاش میآید) ارتداد را شرح دادند که به معنای "برگشتن از ایمان به کفر" میباشد. مرحوم علامه طباطبایی میگوید این آیه "در مقام آن است که روشن سازد، دینِ خدا از اینگونه مردم بیماردل و نیزنگباز بینیاز است." چرا؟ خود علامه جواب داد: "چون دین از دو چهرگیِ این مردم و سهلانگاری آنها در امر جهاد صدمهی بسیار خورده." در روایات آمده که صاحبانِ این خصال، همان افرادی هستند که قرآن کریم آنها را وارثِ زمین خوانده و صاحبانِ "عاقِبَةُ الدَّارِ" مندرج در آیهی ۳۷ قصص (یعنی رستگاری و سرانجام نیکِ هم دنیا، هم آخرت) معرفی نموده است. آیتااله مکارم در "نمونه" معتقد است این امتیازات (علاوه بر کوشش انسان) مرهونِ فضل الهى است.
نکتهی روز: وقتی دیدیم یک عمامهبهسر و عبابهدوش در برابر هرزگان کم آوُرد و به جای صیانت از آیات خدای حکیم، به طبع و خواست و هوسِ آنان سخن گفت و شرم داشت از عقاید پاک دینی خصوصا" از مسلّمات اسلام و سنت نبوی دفاع کند، بدانیم آن روحانی، تقلّبی لباس تبلیغ دین اسلام بر تن کرده. تمثیلا" (تأکید میکنم: تمثیلا") فرقی درینباره بین سید علیمحمد باب طلبهی بیسواد شیراز و "حجتالاسلام" سید محمد خاتمی طلبهی کمسواد حوزَویِ حوزهی اردکان و قم نیست. هر لباسپوشیدهی روحانی که به جای شجاعت در استناد به منبع محکم اسلام و قطعیات قرآن، اشتهایی سیریناپذیر به منابع غریبهی غربیه داشت که مثلا" حرفش را بزَککرده و ترقیخواهانه!!! جلوِه دهد، یقین کنیم فردی خودباخته است؛ هم فریفته، هم فریبنده، و هم مفتونِ غرب؛ که جهانبینیاش را قریب سه قرن است رسما" از الهیات به انسان رسانده است. غرب، به عنوان یک قاره و یک قوم و ملت، البته آزاد است برای خود ایدئولوژی خاص برگزیند، اما یک آخوندی که با شهریهی حلال و گوارا و زیبا و بابرکتِ مردمدادهی اختیاریِ امام زمان عج روزگار طی کرده و لباس دین پوشیده، صلاح نیست مبلغ غرب باشد و تز آنجا را میان مسلمین تئوریزه کند. بگذرم. فقط ناگفته از صحن نروم که از دیدِ من، اهل دیانت باید از موضع و مبانی غلط و به برداشت پارهای هم، تقریباً قریب به ارتداد!!! اخیر آقای سید محمد خاتمی برائت ورزند وگرنه مدیون دین و انقلاب میماند. تعارف در دین که نباید کرد. دامنه.
پیوست آیهی ۵۴ مائده که علامه آن را در رسالهی "لُباللباب" خود، یکی از سی ادبِ "انسانِ معنوی" معرفی کرده است خصوصا" لَومَةَ لائِمٍ را:
«یا اَیها الذینَ آمَنوا مَن یَرتَدَّ مِنْکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ اَذِلَّةٍ عَلَی المؤمنینَ اَعِزَّةٍ عَلَی الکافِرینَ یُجاهِدونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَومَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤتیهِ مَن یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ.
ای کسانی که ایمان آوردهاید هر کس از شما که از دینش برگردد، پس بهزودی خدا مردمی را میآورد که هم خدا دوستشان دارد و هم آنها خدا را دوست دارند، اینها در برابر مؤمنین متواضع و در برابر کافران مقتدرند و در راه خدا جهاد میکنند و از ملامت هیچ ملامتگری پروا ندارند، این فضل و برتری از جانب خداست که به هر کس بخواهد و صلاح بداند میدهد و خدا وسعتبخش و بسیار داناست.